-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 شهریور 1395 19:39
سلام آقا سید... عید شما مبارک! خوش میگذره ان شاءالله؟ اینم شام پریشب ما... سالاد الویه های جشن تولد که من و پروانه و نجمه و نازنین زحمت تزیینشونو کشیدیم. البته من فقط دوتاش گیرم اومد؛ همون دوتایی که وسط حلقه دیس ها محاصره شدن؛ اونی که سه تا گل داره و اون مشبکه. و توی یکی ش هم به نازنین کمک کردم. دیشبم باز آشپزی کردم....
-
آواز قو
شنبه 27 شهریور 1395 10:12
قو تنها پرنده ایه که یک بار عاشق میشه، و برای همیشه پای عشقش میشینه، و تو تمام زندگی هر کاری برای راحتی عشقش انجام میده... قو تنها پرنده ایه که زمان مرگش رو میدونه؛ قو یک هفته مونده به مرگش میره جایی که برای اولین بار عشقش یعنی جفتش رو دیده و عاشقش شده؛ اونجا می مونه تا زمان مرگش فرا برسه، و یک روز مونده به مرگش یه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 شهریور 1395 00:19
عزیزدلم... جواد کوچولوی من... گل ناز من... قربون دردای اون دل قشنگت بشم... ماه خوبم! کار خوبی میکنی که برام درددل می کنی عشقم. ببخش که من اون بیت رو بولد کردم، شما ناراحت شدی... درباره خودت اینجوری نگو فدات بشم! دور از جون شما! خدا نکنه شما خار به پات بره! امید دل تنگ پریسا... عشق مهربونم... من بمیرم برا چشمای معصومت...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 26 شهریور 1395 14:42
برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست گویی همه خوابند، کسی را به کسی نیست آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست این قافله از قافله سالار خراب است اینجا خبر از پیش رو و بازپسی نیست تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خویش دیدم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست من در پی خویشم، به تو برمیخورم اما! در تو...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 25 شهریور 1395 13:29
سلام آقا سید مهربونم! عرضم به خدمت شما که اینم از تیم فوتبال ما! کلاه بوقی های دست ساز دوقلوها... چطوره؟ عرضم به خدمتتون که امشب قراره جشن تولد آقا رضا باشه. البته رضا یک ماه پیش دو ساله شد، ولی چون نازنین تا الان کلاس زبان داشته، تصمیم گرفتن الان بیان شیراز و جشن تولد بگیرن. قرار امشب با خاله ها جمع بشیم تو پارک، جشن...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 24 شهریور 1395 16:35
من مدتی ست ابر بهارم برای تو باید ولم کنند ببارم برای تو این روزها پر از هیجام تغزّلم چیزی به جز ترانه ندارم برای تو جان من است و جان تو، امروز حاضرم این را به پای آن بگذارم برای تو از حد «دوست دارمت» اعداد عاجزند اصلا نمی شود بشمارم برای تو این شهر در کشاکش کوه و کویر و دشت دریا نداشت دل بسپارم برای تو من ماهی ام تو...
-
سیستم مغز و اعصاب!
دوشنبه 22 شهریور 1395 22:48
آقا سید... همین الان تو دورهمی، لیندا کیانی رو آورده بودن... یادته یه بار بهم گفتی به فاطمه میگن شبیه لیندا کیانی هستی؟ هربار لیندا کیانی رو می بینم یاد فاطمه میفتم و شما... چندوقت پیشم آی فیلم سریال تا ثریا رو میذاشت. ما هرشب این سریالو نگاه میکردیم، منم هرررربار هررررلحظه که میدیدمش تو فکر فاطمه و شما بودم. شاید...
-
گوارا!
دوشنبه 22 شهریور 1395 00:41
سلام آقا سید مهربونم! عید شما مبارک! ان شاءالله که امشب و فردا و همه شبا و روزاتون پر از خیر و برکت و حاجت روایی باشه... ان شاءالله که امروز منو هم از دعای خیرتون فراموش نکردین! واسه فردا خونه تشریف نمیبرین؟ امسالم مراسم قربونی برقراره ان شاءالله؟ بالاخره ایام عرفه و قربان و غدیر امسالم رسید... چه فکرا که من در مورد...
-
عاشقانه
شنبه 20 شهریور 1395 14:55
ای شب از رویای تو رنگین شده سینه از عطر توام سنگین شده ای به روی چشم من گسترده خویش شادی ام بخشیده از اندوه بیش همچو بارانی که شوید جسم خاک هستی ام ز آلودگی ها کرده پاک ای تپش های تن سوزان من آتشی در سایه ی مژگان من ای ز گندمزارها سرشارتر ای ز زرین شاخه ها پربارتر ای در بگشوده بر خورشیدها در هجوم ظلمت تردیدها با توام...
-
اخبار!
جمعه 19 شهریور 1395 10:26
سلام آقا سید... صبح جمعه تون بخیر! چه خبرا؟ خوش میگذره به شما؟ اینجا که باز همه رفتن گردش و تفریح، به صرف صبحونه، و طبق معمول من تنها تو خونه موندم... ما دیشب یه جشن کوچولو داشتیم و من بعد از مدتهاااااا بالاخره شیرینی خامه ای خوردم! مناسبت ش این بود که پروانه دیروز واسه اولین بار امتحان شهری گواهینامه داد و قبول شد....
-
آشپزی 6
پنجشنبه 18 شهریور 1395 15:45
اینم افطاری دیشب ما... میرزا قاسمی البته این دفعه دستپخت من نیست؛ من فقط تزیینش کردم! دیشب مهسا مهمون ما بود. قرار بود کتلت درست کنیم، ولی دیدیم سیب زمینی نداریم، فقط بادمجون داشتیم... این شد که من پیشنهاد میرزا قاسمی دادم که سالی یه بارم تو خونه ما پخته نمیشه! اما کار داشتم و قرار شد پروانه درستش کمه. دستور پختشو...
-
نیستی...
چهارشنبه 17 شهریور 1395 14:45
تو نیستی که ببینی چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاری ست چگونه عکس تو در برق شیشه ها پیداست چگونه جای تو در جان زندگی سبز است... فریدون مشیری
-
عشق یعنی...
چهارشنبه 17 شهریور 1395 14:43
عشق یعنی که تو باشی و من و بوسه و لب عشق یعنی که نفس های تو و خلوت شب تو که باشی همه جا عطر تغزل جاری ست عشق یعنی که نباشی، منم و حسرت و تب طعم لب های تو از بس که حلاوت دارد به چه کار آید از این لحظه مرا قند و رطب عشق یعنی که تو من باشی و من هم همه تو همه ی ایل و تبارم شوی و اصل و نسب ... مرتضی شاکری
-
آشپزی 5
سهشنبه 16 شهریور 1395 13:01
اینم آشپزی دیروز من... حوصله م سررفته بود، دلم یه شیرینی میخواست... البته ترجیح میدادم شیرینی خامه ای باشه ها! ولی در دسترس نبود. منم بلند شدم واسه افطار خودم برا خودم رنگینک درست کردم. البته دفعه اولم بود، یه سری ایرادات فنی و تکنیکی داشت، ولی در کل واسه دفعه اول قابل قبول بود عکس رو هم که طبق معمول فقط به خاطر شما...
-
خواب
سهشنبه 16 شهریور 1395 12:29
-
دوستت دارم
دوشنبه 15 شهریور 1395 16:45
-
آخرین پست
چهارشنبه 10 شهریور 1395 00:14
-
در وطنِ خویش غریب...
سهشنبه 9 شهریور 1395 17:01
قاصدک! هان، چه خبر آوردی؟ از کجا وز که خبر آوردی؟ خوش خبر باشی، اما، اما... گردِ بام و درِ من، بی ثمر می گردی انتظار خبری نیست مرا نه ز یاری، نه ز دیّار و دیاری- باری... برو آنجا که بُود چشمی و گوشی با کس، برو آنجا که تو را منتظرند قاصدک! در دل من، همه کورند و کرند دست بردار از این در وطنِ خویش غریب قاصد تجربه های همه...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 شهریور 1395 00:17
خدا نخواسته شاید که ما به هم برسیم بله نخواسته حتماً خدا به هم برسیم بگو به هر که رسیدی دعا کند ما را مگر من و تو به یمن دعا به هم برسیم همیشه عاشق چارشنبههای هم بودیم همیشه جور کشیدیم تا به هم برسیم چقدر فاصله افتاده بین من تا تو کمی ز فاصله کم کن بیا به هم برسیم زمینیان همه دنبال پشت پا زدنند امید نیست مگر در هوا...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 7 شهریور 1395 23:31
اَللّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَریبٍ اَللّهُمَّ فُکَّ کُلَّ اَسیرٍ اَللّهُمَّ فَرِّج عَن کُلِّ مَکروبٍ اَللّهُمَّ اَصلِح کُلَّ فاسِدٍ مِن اُمورِ المُسلِمینَ اَللّهُمَّ سُدَّ فَقرَنا بِغِناکَ اَللّهُمَّ غَیِّر سوءَ حالِنا بِحُسنِ حالِکَ... . . . . اِنَّکَ اَنتَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 7 شهریور 1395 00:32
ژله بلوبری... همین!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 6 شهریور 1395 11:15
تو با قلب ویرانه من چه کردی؟ ببین عشق دیوانه من، چه کردی! در ابریشم عادت آسوده بودم تو با بالِ پروانه من چه کردی؟ ننوشیده از جام چشم تو مستم خمار است میخانه من، چه کردی؟ مگر لایق تکیه دادن نبودم؟ تو با حسرتِ شانه من چه کردی؟ مرا خسته کردی و خود خسته رفتی سفر کرده! با خانه من چه کردی؟ جهان من از گریه است خیس باران تو...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 5 شهریور 1395 21:23
چقد برام نوشتی... چقد اسممو صدا زدی... میدونم که دلت میخاد کندن و رفتن بی حرف و بدون کش و قوس باشه... میدونم که اینجور موقعا دلت نمیخواد زیاد حرف بزنی تا دوباره سر درددل باز شه... میفهمم که به خاطر دل من این همه نوشتی که کمتر بشکنه... ازت ممنونم. باید در برابر این همه نوشتن تو و اشکایی که میدونم ریختی، یه چیزی بگم......
-
ازم گله نکن! غروب جمعه س...
جمعه 5 شهریور 1395 21:04
میون این همه سرگردونی دل من گرفته ماه پیشونی! بیا باز دوباره بی تابم کن! منو تو رنگ چشات خوابم کن! نگو قصه آخرش مرگ منه داره چشمات منو آتیش میزنه نگو از تلخی دنیا سیرم نگو میرم، نگو که می میرم خنده هامو با تو از نو ساختم باز به حرفای تو دل می باختم میون این همه سرگردونی اومدم تو قلب تو مهمونی بی ستون قلبمو می کندم شکل...
-
کاش سرنوشت ما هم مثل شهرزاد میشد...
جمعه 5 شهریور 1395 20:55
یه پاییز زرد و زمستون سرد و یه زندون تنگ و یه زخم قشنگ و غم جمعه عصر و غریبی حصر و یه عالم سوالُ تو سینه م گذاشتی... جهانی دروغ و یه دنیا غروب و یه درد عمیق و یه تیزی تیغ و یه قلب مریض و یه آه غلیظ و یه دنیا محالُ تو سینه م گذاشتی... رفیقم کجایی؟ دقیقا کجایی؟ کجایی تو بی من؟ تو بی من کجایی؟ یه دنیا غریبم کجایی عزیزم؟...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 5 شهریور 1395 00:58
آقا سید مهربون من سلام! اگر اشتباه نکرده باشم، شما از دیروز تا حالا چندباری به اینجا سر زدید، اما صلاح ندونستید چیزی بگید... حالا من اومدم که گزارش جدید بدم... عرضم به خدمتتون که همین ده دقیقه پیش بالاخره پرونده فصل دوم منم بسته شد! هر دو فصل رو فرستادم برای صفری و قاضی و خیال خودمو راحت کردم... راستش دیروز هم خیلی...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 3 شهریور 1395 14:26
سلام آقا سید... خدمت شما عرض کنم که من دیروز و پریروز یه مقدار کسل و دلتنگ بودم، خیلی خوب کار نکردم... قرار بود تا یکشنبه مبانی نظری م جمع بشه، ولی دیشب یا بهتر بگم صبح (چون تا 4 صبح نشستم پای کار) بالاخره تمومش کردم. الان فقط مونده پیشینه و ان شاءالله توی این دو سه روز که پیشینه مو می نویسم، اون نویسنده هایی که کار...
-
عشق سعدی
چهارشنبه 3 شهریور 1395 13:57
مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست یا شب و روز به جز فکر توام کاری هست به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس که به هر حلقه موی تو گرفتاری هست گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست در و دیوار گواهی دهدم کاری هست هر که عیبم کند از عشق و ملامت گوید تا ندیدست تو را بر منش انکاری هست صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم؟ همه...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 1 شهریور 1395 00:02
آقا سید... کجایی؟ نیستین؟ یا سر میزنین ولی ساکتین؟
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 31 مرداد 1395 01:40