نامه های زهرا

می نویسم؛ شاید یه روز اومدی و خوندی...

نامه های زهرا

می نویسم؛ شاید یه روز اومدی و خوندی...

ای خوب تر از لیلی!

 آن دوست که من دارم وان یار که من دانم

شیرین دهنی دارد دور از لب و دندانم

بخت این نکند با من کان شاخ صنوبر را

بنشینم و بنشانم گل بر سرش افشانم

ای روی دلارایت مجموعه زیبایی

مجموع چه غم دارد از من که پریشانم

دریاب که نقشی ماند از طرح وجود من

چون یاد تو می‌آرم خود هیچ نمی‌مانم

با وصل نمی‌پیچم وز هجر نمی‌نالم

حکم آن چه تو فرمایی من بنده فرمانم

ای خوبتر از لیلی بیم است که چون مجنون

عشق تو بگرداند در کوه و بیابانم

یک پشت زمین دشمن گر روی به من آرند

از روی تو بیزارم گر روی بگردانم

در دام تو محبوسم در دست تو مغلوبم

وز ذوق تو مدهوشم در وصف تو حیرانم

دستی ز غمت بر دل پایی ز پی ات در گل

با این همه صبرم هست وز روی تو نتوانم

در خفیه همی‌نالم وین طرفه که در عالم

عشاق نمی‌خسبند از ناله پنهانم

بینی که چه گرم آتش در سوخته می‌گیرد

تو گرمتری ز آتش من سوخته تر ز آنم

گویند مکن سعدی جان در سر این سودا

گر جان برود شاید من زنده به جانانم

سعدی


پی نوشت: آقا جواد خوبم... این غزل ناب شیخ اجل پیشکش به شما که بدونی با اعصاب یا بی اعصاب میخوامت! حتی اگه دعوام کنی، حتی اگه تنهام بذاری، حتی اگه بیای سر بزنی ولی برام چیزی ننویسی، حتی اگه باهام قهر کنی، بازم دوستت دارم... آخه کاری جز این بلد نیستم! این دل وامونده من که جز شما کسی رو قبول نداره... هرچی که باشی، تا ابد این دل درب و داغون من دربست مال خودته...

این روزا خیلی دلتنگت میشم... خیلی بهت احتیاج دارم. خیلی هوس تن خوبت و آغوش گرمتو دارم... واقعا بهش احتیاج دارم این روزا! شایدم دلیل اینکه خوابتو میبینم همینه... ولی غیر از اون، تو بیداری هم همش تو فکرتم. همش تو رویای آغوش مهربونتم... کاش پیشم بودی... دوای تشنگی منو خدا فقط تو دستای تو گذاشته بود...

فقط اینو بدون که خیلی دوستت دارم

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.