نامه های زهرا

می نویسم؛ شاید یه روز اومدی و خوندی...

نامه های زهرا

می نویسم؛ شاید یه روز اومدی و خوندی...


جواد خوبم... من هیچوقت برای تو کامل نبودم؛ اینو میدونم. ولی اعتراف میکنم که هرچی داشتم و نداشتم، گذاشتم وسط... همه خوبی ها رو نداشتم، ولی از هیچ تلاشی دریغ نکردم. هرچی خوبی که تو وجودم نبود، جزء شخصیت خودم نبود، سعی کردم که تمرین کنم و برای تو داشته باشمشون...

خیلی جاها هم اشتباه کردم؛ یه جاهایی هم خودخواهی کردم؛ ولی بعدش پشیمون شدم، سعی کردم جبران کنم... فرشته نبودم، ولی هیچی برام مهم تر از تو نبود!

اعتراف می کنم که یه وقتایی یه محبتایی ت رو یادم نبود؛ ولی وقتی فکر میکردم و یادم میومد که چه کارایی برام کردی، سعی میکردم دیگه هیچوقت یادم نره که تو کی و بودی و هستی...!

جواد من همه چی تموم نبودم، ولی بخاطر تو، بخاطر زندگیمون، بخاطر عشقی که به من میدادی، بخاطر حسابی که روی من باز کرده بودی، بخاطر عشقی که بهت داشتم، بخاطر ارزشی که برام داشتی، هر کاری که در توانم بود کردم... هر تلاشی که تونستم کردم...

جواد تو اونقدر خوب بودی که لیاقتت جز این نبود که من تلاش کنم هر روز بهتر از روز قبل باشم برات. تلاش کنم اونی باشم که تو میخوای... اونی که لایق تو باشه... تو به من پناه آورده بودی، عشق معصومت رو بی کم و کاست به من داده بودی، به من اعتماد کرده بودی، زندگیت رو به من سپرده بودی، همه احتیاجت محبت من بود، جوونیت رو پای من گذاشته بودی، هرچی که داشتی و نداشتی با من شریک شده بودی، هیچی رو برای خودت نمیخواستی... غیر از این چی میتونست باشه، که من باید همه چی تموم میبودم؟ و نبودم... ولی باید میشدم!

جواد میدونم که پنج سال گذشت، به قول تو همه چی تموم شد و من درست نشدم... ولی باور کن که هیچوقت دست از تلاش برنداشتم. خوبیام تا نهایتِ ممکن نبود، ولی تلاشم همیشه تا آخرین توانم بود... همیشه سعی کردم که از تو عقب نمونم؛ همونقدری که تو خوبی، منم لایق ت باشم، ولی راه درازی بود از نقص های من تا کمالات تو...

حلالم کن عشق خوبم! حلالم کن ماه مهربونم! جوادِ نازنینم...

اونقدر مدیونتم که هنوز که هنوزه، هیچکدوم از عادتایی که از تو و با تو یاد گرفتم، ترکم نشده... همه چیزایی که تو ازم خواسته بودی و به تو قول داده بودم، هنوز باهام موندن؛ حواسم بهشون هس، هی با خودم میگم جواد گفته این کار رو نکنم، جواد راضی نیس من این کار رو بکنم...

تا آخرین نفسم دوستت دارم

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 8 آبان 1395 ساعت 13:39

پریسا...
این چه حرفیه؟؟؟

من اگر گله ای کردم سر این بود بی احتیاط داشت منجر به لطمه به خودت میشد...

تو همیشه خوب و مهربون بودی

یادت رفته برام کادوی تولد گرفتی؟

پریسا تو همیشه برای من عالیترین بودی و هستی و خواهی بود

نه کم داشتی

نه کم گذاشتی

همیشه خوب و ماه بودی عزیز دلم

دیگه نبینم در مورد عشق من، خانم دبیر، پریسا خانوم توکلی اینجوری حرف بزنی...

یادت باشه

عاشقت بود و هستم و خواهم موند

تو این فکر بودم که با هر بهونه
یه بار آسمونو بیارم تو خونه
حواسم نبود که به تو فکر کردن
خودِ آسمونه خودِ آسمونه

تو دنیای سردم به تو فکر کردم
که عطرت بیاد و بپیچه تو باغچه
بیای و بخندی تا باز خنده هاتو
مث شمعدونی بذارم رو طاقچه

به تو فکر کردم به تو آره آره
به تو فکر کردم که بارون بباره
به تو فکر کردم دوباره دوباره
به تو فکر کردن عجب حالی داره

تو و خاک گلدون باهم قوم و خویشین
من و باد و بارون رفیق صمیمی
از این برکه باید یه دریا بسازیم
یه دریا به عمق یه عشق قدیمی

دوستت داشتم با تمام وجودم
عزیزم هنوزم تو رو دوست دارم
الهی همیشه کنار تو باشم
الهی همیشه بمونی کنارم...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.