نامه های زهرا

می نویسم؛ شاید یه روز اومدی و خوندی...

نامه های زهرا

می نویسم؛ شاید یه روز اومدی و خوندی...

ادامه نامه ها...


آقا سید... خوبی عشقم؟ تو نامه های قبلم دوتا چیز رو یادم رفت بگم... یکی اینکه پریشبم باز خوابتو دیدم؛ ولی خواب خوبی نبود... یه جورایی ترسناک بود! از جنس همون خوابایی بود که برات تعریف میکردم، بغلم میکردی و به ترسیدنم میخندیدی... یادته؟ دیشبم دوباره خواب شما رو دیدم... البته خودت تو خوابم نبودی! پیامت بود؛ یه پیام عاشقانه و پر از دلتنگی... از جنس عاشقانه هایی که فقط مختص خود شماست! از همونایی که دل کوچولوی زهرا رو میبره! از همونا که بعدش زهرای کوچولو بیقرار و دلتنگ شما میشه، به شما میگه یه جور عجیبی دوستت دارم... وای نمیدونی آقا سید چه حالی بود! انگار دنیا رو بهم داده بودن. تو همون خواب هزاربار از روش خوندم و هزاربار ذوق کردم... دلم نمیخواست از خواب بیدار بشم. وقتی بیدار شدم پریدم گوشیمو برداشتم ببینم واقعی نبوده؟ تعبیر نشده؟ یادته آقا سید زنگا و پیامای اول صبحتو...؟ یاد همشون بخیر...

دومم اینکه نمره هام اومد. قاضی شنبه زنگ زد، تا اسم مقاله مو آورد قلبم هری ریخت پایین که نکنه لو رفتم؟ ولی چیز مهمی نبود... فقط میخواست گیر بده که چرا سربرگ کنفرانس بالای مقاله هس؟ منم گفتم فرمت خواسته شده خود کنفرانسه. دو روز بعدش نمره ها رو زد، 19 شدم. صفری هم دیروز نمره هامونو زد، 19.75 شدم. بازم برام بیستش نکرده! بالاخره معدل این ترمم شد 17.18، معدل کل ترما هم 17.9. حساب کردم اگه پایان ناممو 19 به بالا بشم، معدل کل ارشدم میشه 18.1... خوبه، بدک نیس...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.