آن روز که در محشر،
مردم همه گرد آیند
ما با تو در آن غوغا
دزدیده نظر بازیم...
عبید زاکانی
آخ که لامصب چه شعری گفته عبید! ببین آقا جواد... ما رو میگه ها! که با هم قرار گذاشتیم اونجا همدیگه رو ببینیم، با خیال راحت بدون مزاحم با هم باشیم...
بر درخت زنده، بی برگی چه غم؟
وای بر احوال برگ بی درخت...!
شفیعی کدکنی
این شعره منو میگه آقا سید... شما بدون من مث درخت میمونی که برگش افتاده باشه... ولی من... مث برگی که درختشو گم کرده...